طبقه بندی اولیه ی آگروباکتریوم بر اساس ویژگی های بیماریزایی شان صورت گرفت. به همین خاطر نژادهایی که باعث ایجاد گال قهوه ای ساقه میشدند به عنوان Agrobacterium tumefaciencs، نژادهایی که ایجاد گال در تمشک میکردند A.rubi، آنهایی که ریشه مویی را القا میکردند در گروه A. rhizogenes طبقه بندی و نژادهایی که عمل بیماریزایی را ایجاد نمیکردند نیز تحت عنوان A. radiobacter نامیده شدند. بعدا نژادها بر اساس ویژگیهای فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی که داشتند طبقه بندی شدند.
مراحل آلودگی:
در طی فرآیند آلودگی قطعاتی از پلاسمید Ti که T-DNA نامیده میشود از آگروباکتریوم به هسته سلول گیاهی منتقل شده و سپس بدرون DNA کروموزومی وارد و بیان میشود. دشه مویی نیز به چنین روش مشابهی ریشه زایی را القا میکند البته در آنجا پلاسمید Ri به جای Ti وجود دارد. انتقال T-DNA و فرآیند انتقال شامل تعداد زیادی از فاکتورهای باکتریایی و میزبان است که در نهایت منجر به ایجاد سلولهای گیاهی تراریخته میشود.
در طی فرآیند آلودگی، آگروباکتری مکانیسسم دفاع گیاهی را از طریق کد کننده کروموزومی تجزیه پر اکسید هیدروژن بوسیلهی نقشهای مرتبط با پلاسمید Ti، متوقف میکنند. تراریختی سلولهای گیاهی منجر به افزایش تولید هورمون و نیز افزایش حساسیت میشود که هر دوی این عوامل تکثیر غیر طبیعی را هدف قرار داده و منجر به رشد توموری یا ریشهزایی غیر معمول میشود. تومورها و ریشههای مویی تولید و ترشح اسیدهای آمینه خاص و مشتقات معروف به اپینها را تحریک میکنند. این اپینها به عنوان مواد غذایی انتخابی برای القای باکتری و ممانعت از هم یوغی پلاسمید Ti/Ri شان عمل میکند. اگرچه اپینها به عنوان مواد غذایی فوق العاده اختصاصی عمل میکنند اما میتوانند به وسیلهی سایر میکروبها مثل پزودوموناس و برخی از قارچها مثل فوزاریوم نیز استفاده میشوند.
گستره ی میزبانی آگروباکتریوم:
گال قهوهای از روی حدود 40 گیاه مهم و اقتصادی یافت شده است. آلودگی میتواند هم از طریق خاک و هم از طریق مواد گیاهی آلوده منتقل شود. در طی قرن بیستم به عنوان بیماری باکتریایی اصلی در کشت گیاهان بوده است اگرچه در برخی موارد مثل درخت گیلاس اثرات مضری مشاهده نشده است. خسارت حاصله از گال قهوهای عمدتا در اقلیمهای سرد جدیتر است و به طور متناوب منجر به کاهش محصول گیاهان آلوده میشود. به طور اندکی اثر بیماری ریشهزایی بر روی گیاهان آلوده مشخص میشود. برخی مدارکی مبنی بر این ارائه کردهاند که شکل گیری ریشههای ثانویه بوسیلهی A. rhizogenes میتواند اثرات مفیدی بر روی گیاهان آلوده داشته باشد. درختان آلودهی زیتون و بادام سرعت رشد بهتری را نشان داده و شرایط خشکی را بهتر تحمل کرده و عملکرد بیشتری نسبت به گیاهان غیر آلوده میدهند.
محدودهی میزبانی آگروباکتریوم بوسیلهی فاکتورهای گیاهی و باکتریای تعیین میشود که برای باکتری ژنهای بیماریزایی باکتری و از گیاه ژنهای مورد نیاز برای شکلگیری تومور و تراریختی لازم است. پشت این فاکتورهای ژنتیکی نوع بافت و وضعیت فیزیولوژیکی گیاه ممکن است در تراریختی کارآ و شکل گیری تومور موثر باشد برای مثال تک لپهایها به عنوان گیاهان غیر میزبان شناخته شدهاند اما سلولهای مریستمیک چندین تک لپهای با موفقیت تحت شرایط آزمایشگاهی تراریخت شدهاند. تنوع ژنتیکی پاتوژن و پتانسیل میزبان آن منجر به تعیین الگوهای محدودهی میزبانی متفاوت بیشتری میشود.
اگرچه در ابتدا شناسایی میزبانان A.tumefaciens/rhizogenes از طریق بررسی ظهور علایم بعد از آلودگی صورت میگرفت اما بعدا مشخص شد که آگروباکتریوم طیف وسیعی از گیاهان را بدون ظهور علایم آلودگی تراریخت میکند. این مدارک در ابتدا از آنالیز اپین کالوسهای شکل گرفته در زخمهای تلقیح شده در تک لپهایها و دو لپهایهای غیر میزبان بدست آمد. با استفاده از روش اینفیلتراسیون، زنهای ویروسی گیاهی کلون شده در T-DNA توانست به ذرت و گندم و برنج که هر سه جزو گیاهان غیر میزبان هستند، منتقل شود. متعاقب آن نوترکیبی ژنتیکی در مخمر، قارچ و سلولهای انسانی با آگروباکتریوم صورت گرفت.
با اثبات اینکه A. tumefaciens میتواند برای تراریختی در گیاهان استفاده شود، انقلابی در عرصهی کشاورزی و تحقسقات بیولوژی مولکولی گیاهان رخ داد. تراریختی در گیاهان نه تنها نیازمند پیک و ادغام DNA مهندسی شده بدرون سلولهای گیاهی بوده بلکه نیازمند باززایی گیاهان تراریخت از سلولهایی که نوترکیب شدهاند، میباشد. به همین خاطر اولین تراریختیها در میزبانان طبیعی آگروباکتریوم (تنباکو، گل اطلسی، هویج و آفتابگردان) که هم میزبانان طبیعی بودند و هم پروتکل باززایی آنان از سلولهای منفرد در دست بود، صورت گرفت. حقیقتا تکنولوژی کشت بافت گیاهی به وفور عامل محدودکنندهتری نسبت به خود فرآیند تراریختی برای حصول تغییرات ژنتیکی کارآ بوده است. با آزمایشات گستردهای که صورت گرفته، پروتکلهای تراریختی بواسطهی آگروباکتریوم و باززایی بسیاری از گیاهان میزبان شامل پنبه، سویا، چغندرقند، سویا، جو و موز تهیه شده است. درر ابتدا عقیده بر این بود که تولید تک لپهایهای نوترکیب با استفاده از آگروباکتریوم غیرممکن است اما امروزه این عمل برای کولتیوارهای خاصی از برخی تک لپهایها متداول شده است. به هر حال تراریختی چندین غله مهم از لحاظ زراعی هنوز دارای مشکلات زیادی است و هنوز نیازمند تحقیقات بیشتر روی آنان است.
نیازمندیها برای تکثیر گیاهان تراریخت
به طور کلی مشخص شده است که نوترکیبی به واسطهی آگروباکتریوم شامل مایه کوبی سلولها با باکتریهایی گه ژنهای خارجی در سازهی آنها در نواحی کناری توالی مرزی آنها وارد شده است، میباشد. سلولهای گیاهی که DNA خارجی در ژنوم آنها وارد شده از طریق فاز کالوسدهی قبل از باززایی گیاهان تراریخت انتخاب و تکثیر میشود. در بیش از دو دهه، تعدادی تکنیک برای افزایش کارایی انتقال ژن به وسیلهی آگروباکتریوم گسترش یافته است. زخم کردن بافت گیاهی بوسیلهی سونیکاسیون کشت سوسپانسیون جنینی، ذرات شیشه، بمباران ذرات، بنباران با ریز پرتابههای پوشیده شده با آگروباکتریوم و یا جذب در بذور در حال جوانهزنی باعث موفقیت در حداقل یک گونه گیاهی شده است. توتی پوتنسی سلولهای گیاهی، تراریختی در انواع مختلف سلولهای گیاهی را ممکن ساخته است. اگر چه بافتهای مختلف از گونههای مختلف پاسخهای متفاوتی به شرایط کشت میدهند بنابراین بهینه کردن کشت و روش باززایی برای هر بافت میزبان و گونهی آن بایستی صورت پذیرد. ریزنمونهها اغلب به عنوان هدف برای تراریختی استفاده میشوند زیرا تمایل کمتری به ایجاد تغییرات در وضعیت متیلاسیون DNA، بازچینی کروموزومی، و دیگر تغییرات ژنتیکی و اپی ژنتیکی که در کشت بافت اتفاق میافتد و منجر به تنوع سوماکلونی میشود از خود نشان میدهند. باززایی القاء شده بوسیله هورمون در گیاهان تراریخت از ریزنمونههای تراریخت میتواند از طریق اندامزایی( شکل گیری مستقیم ساقه) یا جنینزایی سوماتیکی (تکثیر جنینهایی که میتوانند مستقیما از بافتهای سوماتیکی بوجود آمده و گیاهچه تولید کنند) صورت پذیرد. بیشتر گیاهان مهم و اقتصادی بویژه تک لپهایها با استفاده از رویکرد دومی بازا میشوند. در این گیاهان کالوس دهی از اسکوتلوم جنینهای نارس به سادگی آغاز میشود. انتقال مستقیم DNA خارجی بدرون بافت مرستمی یا جنینهای نارس تنوع سوماکلونی را محدود میکند زیرا این بافتها زمان کشت بافت را به حداقل میرسانند. روش اینفیلتراسیون در خلا برای گل کامل آرابیدوپسیس برای اجتناب از کشت بافت و باززایی ان توسعه یافته است. در فرآیند غرق کردن گل تنها بافت نمو یافتهی گل در درون محلول سلولهای آگروباکتری غوطه ور میشود و مرحلهی اینفیلتراسیون در خلا حذف میشود.
علاوه بر مستعد بودن به آلودگی با آگروباکتریوم و توانایی باززایی کل گیاه از سلولهای تراریخت، سومین نیازمندی برای تغییر ژنتیکی موفق، روش انتخاب کارآ در مورد سلولهای حاوی DNA خارجی است. در اولین آزمایشات تشخیص سلولهای تراریخت بوسیلهی غربال برای تولید نوپالین صورت گرفت. به طور همزمان با این کارها مقالات دیگری که کلید بهبود آغاز سیستم تراریختی بود منتشر شد. در میان این مقالات مهمترین آنها استفاده از پروموتورهای رسیده از T-DNA و منطقهی تنظیمی /3 (از ژن نوپالین سنتاز) که رونوشت ژن مقاومت به آنتی بیوتیک مانند کلرامفنیکل استیل ترانسفراز یا نئوماسین فسفوترانسفراز (nptII) را در گیاه تحریک میکرد. بیان این ژنهای شیمریک در گیاه انتخاب سلولهای گیاهی نوترکیب مقاوم به آنتی بیوتیک را ممکن ساخت و همین طور حذف ژن اپین سنتاز از DNA منتقل شده امکان پذیر شد. گیاه بارور و نرمال از سلولهای مقاوم بازا شد و صفت مقاومت بوسیلهی روشهای مندلی به نتاج منتقل گردید. دو نوآوری در طراحی وکتور سختیهای مرتبط با کلونینگ بدرون پلاسمیدهای Ti خیلی بزرگ را برطرف کرد. زمبراسکی و همکاران کل منطقهی ایجاد گال پلاسمید Ti را با وکتور کلونینگ استاندارد pBR322 جایگزین کردند. توالیهای DNA مورد نظر به آسانی میتوانند در درون وکتور pBR کلون شده و سپس با یک نوترکیبی ساده میتوانند وارد منطقهی T شوند.
کشت و نگهداری نژادهای آگروباکتریوم
بیشتر نژادهای آگروباکتریوم به عنوان یک باکتری هوازی و شیموارگانوتروف در محدودهی وسیعی از محیطهای کشت مشخص و نامشخص رشد میکند. روشهای رایج مورد استفاده برای کشت و ذخیره سازی دیگر باکتریهای شیموارگانوتروف معمولاً برای این باکتری نیز مناسب است. در اینجا تعداد از محیطهای کشت مشخص و نامشخص که به طور موفقیت آمیزی در کشت آگروباکتریوم شامل برخی از محیطهای نیمه انتخابی باکتری صحت میشود. در ادامه نیز مطالبی در مورد روشهای مناسب برای نگهداری کوتاه مدت و طولانی مدت سویههای آگروباکتری صحبت میشود.
بیشتر سویههای Agrobacterium tumefacienns و سویههای خویشاوند نزدیک به آن مثل A. radiobacter قادر به رشد در محیط حداقل با نمک و یک منبع کربن هستند. A. rhizogenes ، A.rubi و برخی از ایزولههای دیگر آگزوتروف قادر به رشد در این محیطهای رشد حداقل نبوده و نیاز به اضافه کردن فاکتورهای رشدی مثل بیوتین، پانتوتنات و ... هستند. منابع کربنی که به راحتی قابل استفاده نیستند مثل نشاسته و سلولز توسط برخی از اعضای این جنس مصرف میشوند. نمکهای نیترات و آمونیوم منابع نیتروژنی مناسبی برایA.tumefaciense و A.radiobacter است در حالیکه برای A.rubi و A.rihzogenes این گونه نیست.
روشهای متعددی برای ذخیرهسازی باکتریها وجود دارد که اغلب آنها برای نگهداری آگروباکتریوم مناسب است. نکته مهم این است که روشی باید انتخاب شود که در آن قدرت زنده ماندن، تعداد و ثبات ژنتیکی جمعیتهای ذخیره شده باکتری بعد از اتمام دوره نگهداری بالا باشد. در اینجا سه روش مناسب برای ذخیره سازی کوتاه مدت و(3 ماه) و بلند مدت آگروباکتری شرح داده میشود. این روشها شامل نگهداری در کشت stab، خشک کردن برروی ورمیکولیت و فریزکردن در دمای پائین است.
کشت stab، روش ارزان وساده ای برای نگهداری سویههای آگروباکتری با انتقال به محیطهای تازه در فواصل زمانی منظم است. اگر کسی چند کشت برای نگهداری داشته اشد، این روش میتواند بهترین انتخاب باشد. چون خطر تغییرات ژنتیکی از طریق انتخاب موتانت و از دست دادن پلاسمید وجود ندارد. اگرچه احتمال آلودگی در خلال انتقالهای متعدد وجود دارد.
روش ارزان و سادهی دیگر برای ذخیره سازی سویههای باکتری، خشک کردن باکتری در یک محیط محافظتی است. پسنی و همکاران دریافتند که 80% میزان ماندگاری برای A.radiobacter سیزده ماه بعد از مایه کوبی با ورمی کولیت استریل و ذخیرهسازی در 4 درجه سانتی گراد وجود دارد. در آن مطالعه هدف نویسندگان تعیین روشی برای محافظت از سویههای فعال به صورت بیولوژیکی برای هدفهای تجاری بود.
در آزمایشگاههای با تعداد زیاد سویه، بهترین روش نگهداری بلند مدت باکتری، فریزکردن محیطهای کشت کوچک در 80- و 70- است. فریز کردن یک سویه امکان تغییرات ژنتیکی را بالا میبرد و بعد از ذخیره سازی نیازمند روشهای جابهجایی نیست. اما باید به مسئله قیمت فریزرهای با دمای پائین و همچنین مدیریت آن مثل نظم در قرار دادن مواد و همچنین محافظت علیه مواردی که باعث تخریب یخچال میشود، ضروری است.
انواع محیطهای کشت باکتری:
الف) محیطهای کشت نامشخص:
1) محیط مانیتول مخمر: که حاوی 10 g/L mannitol, 1 g/L yeast extract, 0.5 g/L K2HPO4, 0.2 g/L CaCl2, 0.2 g/L NaCl, 0.2 g/L MgSO4·7H2O, 10 mg/L FeCl3. در هر لیتر و با PH=7 تهیه میگردد.
2) محیط غذایی مخمر: که حاوی 8 g/L nutrient broth powder, 2 g/L yeast extract میباشد
3) محیط YDPC که حاوی 4 g/L peptone, 4 g/L yeast extract, 5 g/L (NH4)2SO4, 10 g/L CaCO3, glucose (20% solution). میباشد( با PH=7).
4) محیط MG/L که حاوی 5 g/L tryptone, 2.5 g/L yeast extract, 5 g/L NaCl, 5 g/L mannitol, 0.1 g/L MgSO4·7H2O, 0.25 g/L K2HPO4, 1.2 g/L L-glutamate, thiamine (10% solusolution, در PH=7 در هر لیتر میباشد.
5) محیط LB که از مخلوط این مواد در هر لیتر و در PH=7 حاصل میشود. 10 g/L tryptone, 10 g/L NaCl, 5 g/L yeast extract
6) محیط YEB که در هر لیتر آن در PH=7 این مواد اضافه میشود. 5 g/L tryptone, 1 g/L yeast extract, 5 g/L nutrient broth, 5 g/L sucrose, 0.49 g/L MgSO4·7H2O.
ب) محیطهای کشت مشخص
معمولا از این محیط های کشت بدلیل وقتگیر بودن و مزایای محیهای کشت نامشخص کمتر استفاده میشود. رایجترین این محیطها محیط AB* است. که بسیار شبیه محیط کشت MS بوده با این تفاوت که در این محیط کشت از بافر مخصوص و درصدهای متفاوتی از این نمکها استفاده میشود.
نکته مهم در مورد ساخت محیط کشت باکتری این است که اگر محیط کشت برای القای ژن vir ساخته میشود مواد القا کننده فنولی مثل DMSO و acetosyringone به محیط کشت اضافه شود.
نکته دیگر این است که به طور معمول PH محیط کشت را بین 6.8-7.2 میگیرند اما بهتر است در محیطهای کشتی که القای ژن vir صورت بگیرد اندکی محیط کشت اسیدی باشد. از طرف دیگر دمای محیط کشت برای هر دو حالت که هدف القای ژن vir هست/نیست دمای محیط 25-30 در نظر گرفته میشود.
آنتی بیوتیکهای انتخابی درمحیط کشت
معمولا از آنتی بیوتیکهای زیر و با غلظتهای داده شده استفاده میشود.
وکتورهای دوگانه ابزار بسیار مناسبی در نوترکیبی گیاهان عالی بوسیلهی A.tumefaciens هستند.این وکتورها از T-DNA، اماکنهای برشی چندگانه، اجزای همانند سازی در E.coli و A.tumefaciens ، ژنهای نشانگر، ژنهای گزارشگر و دیگر اجزای فرعی که کارآیی و ظرفیت انتقال را بالا میبرند، تشکیل شده است. وکتورهای فوق دوگانه علاوه بر حمل ژنها بیماریزایی از پلاسمید Ti، فراوانی بسیار زیاد نوترکیبی را نشان میدهند که این مسئله برای گیاهانی که به سختی نوترکیب میشوند مثل غلات بسیار ارزشمند است. وکتورها عمدتا به شکل حلقوی هستند. بهترین کارایی یک وکتور دو گانه هنگامی است که قطعه ورودی کمتر از 15 کیلوباز باشد. در این حالت نشانگر انتخاب سازگار و مکانهای برشی مناسب خواهند بود. گرچه هنگامیکه طول قطعات بزرگتر از 15کیلوباز میشود، ظرفیت نگهداری قطعات از اهمیت بالاتری برخوردار است.چون هیچ وکتوری برای همهی پروژهها کامل نیست، پیشنهاد میشود که تغییر وکتور و طراحی سازهی جدید باید با توجه به موضوع آزمایشات باشد.
در زیر یک نمونه از وکتورهای دوگانه رایج در کارهای مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی آورده شده است. این وکتور دوگانه به نام pBI121 نامگذاری شده است.
سه روش برای ورود DNA خارجی به درون آگروباکتری
دستکاری ژنتیکی A. tumefaciens برای تسهیل کردن مطالعات نقشهای ژنهای باکتریایی استفاده میشود. همچنین این دستکاریها به عنوان اولین مرحله در ورود مواد ژنتیکی به درون سلولهای گیاهی با قابلیت تراریختی از طریق استفاده از وکتورهای ثانویه T-DNA است. به طور معمول سه روش برای تراریختی استفاده میشود. این سه روش شامل الکتروپوریشن، روش freeze/thaw و روش آمیزش سه والدینی است.
کاراترین روش قرار دادن DNA خارجی درون آگروباکتری روش الکتروپوریشن است. این روش وابسته به استفاده از شوکهای الکتریکی برای ایجاد منافذ به اندازه کافی بزرگ هستند که به مولکولهای DNA و یا دیگر ماکرومولکولها اجازه ورود به سلول را دهند. در چنین زمانی، احیای تراریختها بستگی به ظرفیت غشا برای بازسازی و قدرت سلولها را برای زنده ماندن پس از شوک دارد. موفقیت در این روش وابسته به تنظیم قدرت پالسها و زمان آنها دارد. سلولهای مستعد با شستشوی کامل و حذف الکترولیتها تهیه میشوند و نیز DNA باید در یک محلول بدون نمک باشد. الکتروپوریشن مکانیزم با کارآیی بالای تراریختی است که میتواند منجر به ایجاد بیش از 106 تراریخت به اضای هر میکروگرم پلاسمید حلقوی شود. مشاهده شده که کارآیی تراریختی با پلاسمیدهای بزرگ کاهش مییابد اما الکتروپوریشن به طور موفقیت آمیزی برای ورود پلاسمیدهایی به بزرگی kb200 به درون آگروباکتریوم استفاده شده است. این تکنیک برای استفاده در ساخت کتابخانههای ژنومی بسیار کاراست و حتی هنگامیکه ساختمان سویه وابسته به جذب و ادغام DNA خطی یا غیر همانند ساز است، استفاده میشود.
هنگامیکه DNA پلاسمیدی خالص شده در دسترس است، روش سریع و آسان به عنوان جایگزین الکتروپوریشن روش ذوب و یخ کردن متوالی است. مکانیزم دقیق این روش به خوبی شناخته شده نیست. احتمالا جذب DNA وابسته به تخریب دیواره سلولی بوسیله در معرض نهادن کاتیون دو ظرفیتی و تغییرات سریع دمایی است که سیالیت غشای سلولی را تغییر میدهد. تراریختی با این روش حدود 100-1000 سلول نوترکیب در هر میکروگرم DNA است که این مقدار چندین مرتبه کوچکتر از مقدار تراریختی با روش الکتروپوریشن است. به هر حال کارآیی تراریختی بالا انتظار اولیه ما نیست(وقتی که حرکت یک سازه از E.coli به آگروباکتریوم هدف باشد). این روش نیاز به داشتن ابزار و ماشین آلات تخصصی ندارد.
روش آمیزش سه والدی روشی کارا برای جابهجایی پلاسمیدهای غیر الحاقی و قابل تجهیز بدرون باکتری است. در این روش از دو سویه E.coliبرای انتقال پلاسمید به آگروباکتریوم استفاده میشود. سویه اول E.coli حاوی یک پلاسمید قابل انتقال است. این پلاسمید تمام پروتئینهای کمک کننده برای شکلگیری یک پل جنسی را کد میکند. این پروتئینها در انتقال خود پلاسمید و همچنین پلاسمیدهای دستکاری شده دیگر به درون سلولهای گیرنده به کار میروند. حرکت پلاسمید کمک کننده به درون دومین سویهی E.coli (سویه دهنده) که حاوی ژنهای مورد نظر برای انتقال به آگروباکتریوم است، میباشد. نقش پلاسمید کمک کننده در انتقال پلاسمید سویهی دوم به سلولهای گیرنده آگروباکتریوم بسیار فراوان است. این نقشها شامل ایجاد شکاف تک رشتهای در منطقهی oriT (مبدا انتقال) و نشاندارکردن DNA شکسته به سمت پل آمیزشی که باعث ارتباط بین سلولهای گیرنده و دهنده میشود.
در حقیقت قابلیت انتقال پلاسمید مهندسی شده از پلاسمید سلول A به B بخشیده شده و سپس پلاسمید مهندسی شده به سلولهای قابل امتزاج با آگروباکتریوم فرستاده میشود(D) و در نهایت انتقال به آگروباکتریوم صورت میگیرد.
انتقال ژنها به درون کروموزومهای آگروباکتریوم تومفاسینس
به علت اینکه A. tumefaciens به طور وسیعی در پروژههای تراریختی به کار میرود محققان تمایل دارند که بیش از یک ژن را در درون آن جای دهند. به طوری که نقشهای یاکتریایی متعددی را در طی نوترکیبی ژنتیکی گیاه دستکاری کنند. این ژنها به تناوب بوسیلهی پلاسمیدهای چندگانه به درون آگروباکتریوم آورده میشوند. این مسئله مشکل است که چندین پلاسمید را در یک باکتریوم بدون استفاده از طیف گوناگونی از آنتیبیوتیکها نگه داشت. به هر حال استفاده از برخی آنتی بیوتیکها برای سویههای A. tumefaciens مناسب نیست. همچنین کاربرد آنتی بیوتیکهای زیاد در محیط کشت منجر به کاهش کاهش رشد A. tumefaciens میشود. بنابراین یکی از روشها قراردادن ژنهای مورد نظر به درون کروموزوم باکتریایی برای حذف استفاده از چندین آنتیبیوتیک در طی رشد باکتری است. در زیر به طور شماتیک در سویهی C58 ژن مورد نظر به درون لوکوس pgl/plcA در کروموزوم A. tumefaciens وارد میشود. ژن وارد شده در یک کپی در هر سلول پایداری نشان میدهد.
همانطور که در شکل مشاهده میشود، در این نوع انتقال نوترکیبی عامل ورود یک قطعه DNA به درون کروموزوم باکتریایی است. مشابه این نوع انتقال در انتقال ژن به کلروپلاست گیاهی دیده میشود.
القای ژنهای بیماریزایی آگروباکتریوم تومفاسینس
توانایی A. tumefaciens برای تراریختی گیاهان و دیگر موجودات شدیداً تحت کنترل ژنتیکی تنظیم میشود. دو پروتئین بیماریزای virA و virG به عنوان یک سیستم تنظیمی دو جزئی برای درک ترکیبات فنولی سنتز شده بوسیلهی بافتهای زخمی گیاه عمل میکنند. القا بوسیلهی این ترکیبات فنولی در حضور مواد غذایی ویژه یا قند اسیدها منجر به فعال شدن دیگر ژنهای vir شده و منجر به فرآوری T-DNA از پلاسمید Ti و در نهایت انتقال T-DNA به سلولهای گیرنده میزبان میشود. برخی از گونههای گیاهی و اکثر کونههای غیر گیاهی مقادیر کافی از ترکیبات فنولی مناسب برای اینکه انتقال ژنتیکی بوسیلهی اگروباکتریوم صورت گیرد، تولید نمیکنند. در طی تراریخت کردن این گونهها، ترکیبات القاء کنندهی فنولی باید قبل و یا در طی همکشتی سلولهای گیرنده با باکتری اضافه شود.
روش تراریختی آرابیدوپسیس با غوطه ور کردن گل
روش تراریختی با غوطهور کردن گل از چند جهت قابل توجه است. اول، انجام دادن این روش ساده است. اگروباکتریوم در گیاهان آرابیدوپسیسی که در حال گلدهی هستند به کار میرود که متعاقباً این گیاهان تولید بذر کرده و گیاهان تراریخت از میان گیاهچههای حاصل از کشت این بذور به دست می آید. چون در این روش نیازی به کشت بافت نیست در نتیجه تنوع سوماکلونی دیده نمیشود. روش کار توسط یک غیز متخصص به سادگی انجام میشوود. درجه موفقیت این روش زیاد است به طورری که معمولا ً1% گیاهچهها، نوترکیب هستند. بیولوژی پشت این روش جالب است. ظاهراً آرابیدوپسیس و برخی از افراد خانواده Brassicacea در اجازه به کاربرد خارجی آگروباکتریوم برای ساکن شدن در درون تخمدانهای در حال نمو جایی که سلول گامتوفیت مادری نوترکیب میشود، به صورت منحصر به فرد عمل میکند. دسترسی به این روش اثر دگرگون کنندهای در تمام فعالیتهای بیولوژی مولکولی گیاه داشته است. به طوریکه تولید و آنالیز تعداد زیادی از گیاهان تراریخت اکنون به طور متداول در صدها آزمایشگاه در حال انجام است. این روش در کارهای ژنومیکسی برای تهیهی لینههای گیاهی با ژنهای غیر فعال شدهی پایدار برای بیشتر ژنهای آرابیدوپسیس استفاده شده است.
اجزای اصلی برای توسعه گیاهی
اجزای اصلی برای توسعهی گیاهان تراریخت شامل 1- توسعهی سیستم بازایی کشت بافت که قابل اعتماد باشد.2- تهیهی سازهی ژنی و تراریختی با وکتور مناسب3- تکنیکهای کارای تراریختی برای ورود ژنها به درون گیاهان زراعی 4-احیا و تکثیر گیاهان تراریخت 5-مشخصات ژنتیکی و مولکولی گیاهان تراریخت برای بیان پایدار و کارای ژن 6-انتقال ژن ها به ارقام ممتاز بوسیلهی روشهای متداول اصلاحی (در صورت نیاز)7- ارزیابی گیاهان تراریخت برای تاثیرشان در کاهش تنشهای زنده و غیر زنده بدون داشتن خطرات زیست محیطی
تراریختی بواسطهی آگروباکتریوم در غلات
در سال 1994 هیای و همکاران مدرک روشنی برای تراریختی پایدار برنج ژاپونیکا با آگروباکتریوم بعد از آنالیزهای ژنتیکی و مولکولی تعدادی از افراد نسل T1,T2,T0 تهیه کردند. این گزارش استفاده از آگروباکتریوم برای تراریختی ژنتیکی گیاهان غله سرسخت باز کرد. یک وکتور ثانویه در نژاد LBA4404 آگروباکتریوم به عنوان موثرترین نژاد برای تراریختی هر سه کولتیوار ژاپونیکا تشخیص داده شد. تراریختی بواسطه ی آگروباکتریوم برنج اکنون به عنوان یک روش با قابلیت تولید بالا و معتبر برای ژنهای انتقالی مورد نظر بدرون ژنوم برنج پدیدار شده است.
موفقیت هیای وهمکاران شور مضاعفی در تراریختی دیگر گونه های زراعی مهم مثل ذرت، گندم و جو بوجود آورد. با استفاده از راهکارهای هیای و همکاران، تراریختی ذرت با جداسازی جنین های نارس تازه آغاز شد. در ذرت فراوانی تراریختی با اضافه کردن نیترات نقره به محیط، تغییر در اجزای محیط و بهینه سازی شرایط هم کشتی و دوره ی زمانی ساکن بیشتر از برنج شد. همچینن در سال2002 برای اولین بار نشان داده شد که ذرت می تواند با استفاده از ترکیب وکتورهای دوگانه و سیستئین آنتی اکسیدانت در محیط هم کشتی تراریخت شود. به همین نسبت کارایی تراریختی بالایی بدست آمد. در همین سال، دیگر محققان به طور موفقیت آمیزی نشان دادند که ارقام ممتاز ذرت می توانند به صورت تقریبا کارایی با استفاده از آگروباکتریوم تراریخت شوند. این گزارش امکان توسعه ی نوترکیبی ذرت را بر روی کولتیوار A188 نشان داد.
موفقیت تراریختی بواسطه ی آگروباکتریوم در گندم و جو به سرعت بعد از ذرت دنبال شد. در مقایسه با برنج و ذرت، پیشرفت در گندم و جو کمتر صورت گرفته است. از زمان اولین گزارش تراریختی بواسطه ی آگروباکتریوم گندم در سال 1997، فاکتورهای متعددی که انتقال موثر T-DNA را سبب می شوند بررسی شده و تغییر یافته اند. استفاده از سورفاکتانت L-77 و تیمار خشک کردن در طی هم کشتی به طور معنی داری انتقال T-DNA را افزایش داد.
به دنبال موفقیت تینگای و همکاران در تراریختی بواسطه ی آگروباکتریوم جو در سال 1997 ، تعدادی از آزمایشگاههای سرتاسر جهان تولید موفقیت آمیز گیاهان جو تراریخت را گزارش کردند. چون اکثر گزارشات موفقیت آمیز در تراریختی جو با ژنوتیپ های مدل "امید بخش طلایی" و "ایگری" محدود می شود، تلاش های بیشتری برای توسعه ی تراریختی جو با سیستم آگروباکتریوم برای تولید کولتیوارهای ممتاز آن نیاز می باشد.
اگر چه گزارشات موفقیت آمیز در تراریختی بواسطه ی آگروباکتریوم در سورگوم گزارش شده اما حداقل دستکاری موفقیا آمیز برای کشت بافت و تراریختی آن با این سیستم مشخص شده است. بنابراین بهینه سازی پارامترهایی که برای تراریختی غلات مورد نظر هستند و غربال ریزنمونه های فوق العاده مستعد و ژنوتیپ ها بایدوسعت یافته و هدف تراریختی ژنتیکی با ژنهای مورد نظر قرار گیرند.
ادغام ژن، بیان آن و مشخصات گیاهان نوترکیب
توارث پایدار ژنهای خارجی در کاربرد غلات مهندسی ژنتیم شده برای کشاورزی دارای اهمیت هستند. فاکتورهای زیادی می توانند در تنوعات بیان ژن، تنوع در القای کشت بافت، تعداد کپی های ژن در گیاه نوترکیب، موتاسیون در گیاه تراریخت و خاموشی اپی ژنتیکی ژنها شرکت داشته باشد. خاموشی ژن می تواند در سطوح رونویسی و بعد از رونویسی اتفاق افتد و این پدیده اغلب با تعداد کپی های بالا در تراریخت همراه است. همچنین فعالیت شدید پروموتور با فوق متیلاسیون و القای رونویسی ژن در گونه های دو لپه و تک لپه مرتبط است. بدون شک مشکل خاموشی تراریخت نگرانی های جدی را در مورد انتخاب لاین های تراریخت برای اصلاح غلات با صفات ویژه بر می آورد. به همین خاطر لاین های تراریخت که ژن های مهم اقتصادی را حمل می کنند نیاز به تست های دقیقی برای سطوح بیان ژن در هر نسل دارند.
الگوی ادغام، توارث و بیان ترانسژنها در گیاهان بعد از آلودگی با آگروباکتریوم و نوترکیبی مستقیم بوسیله ی حامل ها توسط محققان گزارش شده است. هر دو این روش ها معایب و مزایایی دارند که می تواند برای تولید گیاهان تراریخت با صفات مهم از لحاظ کشاورزی استفاده شوند هر چند هر دوی این روش ها منجر به ادغام چندین کپی از ژن مورد نظر در یک تک لوکوس وبازآرایی ترانسژن ها با فراوانی بیشتر می شود. همچنین تراریختی بواسطه ی آگروباکتریوم منجر به حذف های بزرگ و کوچک ، دو برابر شدن یا بازآرایی توالی های DNA نزدیک گیاهی و یا این واکنش ها در ادغام DNA گیاهی ناپیوسته در حل ورود T-DNA می شود. مطالعه ی تراریختی غلات نشان می دهد که تراریختی بوسیله ی بمباران ریزپرتابه ها محدوده ی وسیعی از راهکارهای تراریختی با محدوده ی وسیعی از بیان ژن را آسان می کند که هیچ گونه محدودیت بیولوژیکی یا محدودیت میزبان را را تحمیل نمی کند و سلول های متنوعی می توانند برای انتقال DNA خارجی هدف قرار گیرند. با وجود این حقیقت که سیستم انتقال ژن توسط آگروباکتریوم منجر به ادغام عناصر چندگانه در الگوهای متفاوت معکوس یا پشت سرهم تکراری می شود، تراریختی با آگروباکتریوم به عنوان یک روش انتخاب برای حصول گیاهان تراریخت با تعداد کپی های کمتر ، ژن های خارجی سالم و بیان پایدار ژن باقی خواهد ماند.
مشکلات موجود و چشم انداز آینده
در مقایسه با برنج، تراریختی با آگروباکتریوم در دیگر غلات اصلی تاخیر معنی داری در پشت سر دارد. قهوه ای شدن و نکروزه شدن بافت ها با دنبال آلودگی با آگروباکتریوم هنوز به عنوان یک مانع اصلی در تراریختی غلات مطرح است. بعد از آلودگی با آگروباکتریوم ، جنین های گندم و سلول های ریشه ممکن است پراکسید هیدروژن تولید کند. متعاقب آن مشاهده ی تغییر در ساختار دیواره ی سلولی دیده شده و در نهایت سطوح بالای نکروزه شدن سلولی و مرگ سلول به وقوع می پیوندد. همبستگی بین کاهش در مرگ سلولی و افزایش فراوانی تراریختی در غلات مشاهده شده است. تیمارهای ضد نکروزه کنده بافت های هدف ممکن است محیط مناسب برای برهمکنش آگروباکتریوم با سلول های گیاهی را بوسیله ی ممانعت از نکروزگی تامین کرده و منجر به افزایش کارآیی تراریختی شود.
در تراریختی به واسطهی آگروباکتریوم غلات، کاهش نکروزه شدن و تعدادی از فاکتورها شامل ژنوتیپ، ریز نمونه، نژاد آگروباکتریوم، وکتور ثانویه، ژن مارکر قابل انتخاب و پروموتور آن، شرایط کشت همزمان، تلقیح و محیط هم کشتی، تیمار اسمزی، خشک کردن، غلظت آگروباکتریوم و سورفاکتانت، کشت بافت و محیط بازایی احتمالا در احیای سلولهای گیاهی پایدار بعد از آلودگی با آگروباکتریوم موثر است.
از این فاکتورها تفاوت در مستعد بودن آگروباکتریوم برای آلودگی یک گونه خاص، ژنوتیپ یا گونه خاص هنوز به عنوان یک مانع نه تنها در توسعهی سیستم تراریختی بواسطهی آگروباکتریوم در کولتیوارهای برتر غلات مهم اقتصادی بلکه در کاربرد آگروباکتریوم به صورت متداول برای ورود ژنهای مورد نظر در غلات اصلی است.
رابطه مستقیم نوع ریزنمونه، کیفیت و منبع آن با موفقیت در تراریختی ژنتیکی بواسطهی آگروباکتریوم گزارش شده است.برای مثال کار با جنین های نارس جدا شدهی تازه با پیش تیمار و بدون پیش تیمار اکثریت گزارشهای موفقیت آمیز در تراریختی ژنتیکی غلات را در برداشته و بهترین نوع ریزنمونه ملاحظه میشود. جنین های کالوس زای حاصله از بذور رسیده گزارش شده که به عنوان بهترین ریزنمونه برای تراریختی بواسطهی آگروباکتریوم در غلات بواسطه تقسیم سلولی در آنهاست. تفاوت درآگروباکتریوم های مستعد برای آلودگی یک بافت خاص, ژنوتیپ یا گونه خاص به عنوان یک مانع مهم در تراریختی ژنتیکی کولتیوارهای برتر غلات مطرح شده است. برای مثال یک سیستم تراریختی کارا در ذرت وسورگوم تنها با وکتورهای فوق ثانویهی LBA4404 شروع شد. درحالیکه یک وکتور ثانویهی استاندارد در یک نژاد فوق بیماریزا فراوانی تراریختی پایینی را حتی با بهبود شرایط هم کشتی در ذرت نشان داد. اخیرا تعدادی از ژنهای گیاهی که به طور کاملا متفاوت در طی مراحل اولیه تراریختی بواسطهی آگروباکتریوم بیان میشد، تشخیص داده شدهاند. اکثر این ژنها بیان القا شدهای در طی مراحل اولیه آلودگی با نژادهای متنوع آگروباکتریوم نشان داد. به طور جالبی آلودگی آگروباکتریوم تغییراتی در الگوی بیان ژنی القا یا بازدارندگی مجموعهای از ژنهای گیاهی خاص سلولهای میزبان را هدف قرار داده همچنین وینا و همکاران نشان دادند نقش T-DNA ویا پروتئین های ویروسی را به عنوان فاکتورهایی که منجر به بیان متفاوت این ژنها در طی آلودگی آگروباکتریوم میشد. لاینهایی از؟؟؟؟ که T-DNA وارد شده به آنها جهش یافته برای سرسختی تراریختی بدنبال آلودگی باکتریایی یک درجه بالایی از تنوع در میان اکوتیپ های تراریخت نشان داد. این مطالعه پیشنهاد کرد که ژنهای گیاهی زیادی ممکن است در این فرایند درگیر باشد و بنابراین غربال چنین لاینهای موتانت شده ابزار مهمی برای فهم نقش ژنهای میزبان در طی برهمکنش با آگروباکتریوم خواهد بود. در همین راستا تشخیص فاکتورهای گیاهی شرکت کننده در تراریختی T-DNA برای فهم بهتر و توضیح فرایندهای وقوع برای محدودهی میزبانی و حساسیت سلولهای گیاهی به آلودگی آگروباکتریوم لازم است.
اخیرا چندین نمونه باکتریایی غیر آگروباکتریوم به طور موفقیت آمیزی برای تراریختی ژنتیکی در گونهی گیاهی مثل برنج استفاده شده است. تجزیه و تحلیل نسل بروز تمام گونههای سرگیاه ترانسفورم شده با sinorhizia meliloti توارث پایدار GUS تراریخت و فتوتیپ مقاومت به هیگرومایسین را نشان داد. این مطالعه پیشنهاد میکند که تعدادی از باکتریهای متفاوت مرتبط با گیاه میتواند به طور موفقیت آمیزی برای انتقال ژن به گیاهان زراعی استفاده شود.
در انتها مطالعات عمیق و ارزیابی ژنهای مسئول برای تحریک تقسیم سلولی گیاه و برای تحریک مستعدی سلولهای گیاهی به آگروباکتریوم ممکن است ته تنها توسعه پروتکل های تراریخت ارقام ممتاز بلکه کارایی تراریختی در غلات را افزایش یابد. فهم مکانیزمها با تیمارهایی چون خشک کردن و تراریختی پایدار بدون شک توسعه سیستمهای تراریختی کارا را در غلات بهبود میبخشد.
تراریختی با واسطهی آگروباکتریوم درگیاهان صنعتی مهم
انتخاب ریز نمونه یکی از موارد بسیار مهم در حصول نتایج موفقیت آمیز در تولید گیاهان ترارریخت است چون سلولهای درون این بافتها برای آلودگی با آگروباکتریوم مستعد باشند و همچنین قادر به باززایی گیاهان بارور و سالمی باشند. در بیشتر تحقیقا ت از ریزنمونه هیپوکوتیل و کوتیلدون حاصل از گیاهچههای جوان به عنوان ریزنمونه برای تراریختی استفاده شده است. به طور کلی در خانواده Braccicasea اغلب از ریزنمونهی هیپوکوتیل استفاده میشود چون پاسخ دهی خوبی نسبت به شرایط باززایی از خود نشان میدهند. به هر حال استفاده از این ریز نمونهها مستلزم عبور سلولهای تراریخته از فاز کالوسدهی با کشتهای سوسپانسیونی قبل از القای جنین های سوماتیکی برای احیا گیاهان تراریخت است. از این دو ریزنمونه به خوبی در تولید گیاهان تراریخت درکلزا و پنبه استفاده شده است اگرچه در پنبه گزارشهای اندکی در زمینهی ترارریختی سلولهای نوک ریشه پنبه وجود دارد اما تراریختی مستقیم سلولهای نوک ریشه دارای مزایای بدیهی مثل عدم نیاز به کشت بافت طولانی، کاهش زمان احیای گیاهان تراریخت و کاهش تنوع سوماکلونی است. علاوه بر این مزیت عمده دیگر این سیستم این است که باززایی از نوک ریشه مستقل از ژنوتیپ است اما به طور کلی حساسیت به ژنوتیپ در کشت بافت پنبه کم است. گاهی استفاده از ریزنمونهی هیپوکوتیل سبب ایجاد مشکلاتی میشود. درکلزا از ریزنمونهی هیپوکوتیل استفاده میشود. قطعات ریزنمونه هیپوکوتیل فوقالعاده حساس بوده و مستعد برای نکروزه شدن هستند. در آفتابگردان که گیاهی هم سرسخت به شرایط باززایی و هم تراریختی به آگروباکتریوم است از ریزنمونهی هیپوکوتیل و کوتیلدون به عنوان ریزنمونه استفاده نمیشود زیرا تراریختی متداول این محصول نیازمند کشت سلولهای مستعد برای باززایی و هم ترارریختی است به این دلیل بهترین نتایج برای تراریختی با آگروباکتریوم در این گیاه با دونیم کردن محور جنینی بالغ در ژنوتیپ Ha89 بدست آورد.
برای گیاهانی که به شرایط تراریختی سخت بازده هستند میتوان از تیمارهای متفاوتی استفاده کرد.کارایی تراریختی کلزا را بوسیلهی سازگاری ریز نمونه در محیط کار کشت القای کالوس قبل از مرحلهی همکشتی میتوان افزایش داد. وقتی بافت گیاهی زخمی میشود ترکیباتی که بیماریزایی را القا می کنند از این سلولهای آسیب دیده به درون محیط اطرافشان مترشح میشود در این حالت بافتهای زخمی دریک وضعیت فعال از لحاظ مواد متابولیکی قرار میگیرند. سلولهایی که از این سلول های زخمی بوجود میآیند از لحاظ تقسیم سلولی فعال بوده و تمایل بیشتری برای ترارریختی از خود نشان میدهند.به همین خاطر تیمار آسیب فیزیکی مثل ایجاد زخم با تیغ.شیشه و...میتواند سبب تحریک و افزایش تراریختی با آگروباکتریوم شود. با شناسایی مواد فنولی که القا کنندهی ژنهای بیماریزای آگروباکتریوم هستند امروزه از مادهای بنام استوسرینگون به عنوان عامل افزایش دهندهی فراوانی تراریختی در بسیاری از گونهها از جمله کلزا و آفتابگردان استفاده میشود.
از عوامل مهم دیگر در فراوانی ترارریختی میزان غلظت باکتری است که بر حسب OD تعیین میشود. میزانOD برای گیاهان صنعتی مهم متفاوت است. OD>1 کارایی تراریختی کلزا را کاهش میدهد و بهترین فراوانی تراریختی در OD=0.6-1 بدست آورد حال آنکه این میزان برای پنبه OD=1.6-1.9 و برای خردل هندی OD=.6 بود.
زمان تلقیح نیز بسته به گیاه و گونههای آنها متفاوت است. زمان تلقیح 30 دقیقه برای کلزا، یک ساعت برای خردل هندی و 72 ساعت برای آفتابگردان بدست آمده است.
معمولا برای برخی از زیر نمونه ها در برخی از گیاهان نیاز به تیمارهایی قبل از کشت است. اما گاهی تنها قرار دادن ریز نمونه در شرایط محیط کشت سبب کم شدن اثر تنش حاصل از قطع ریز نمونه شده و پس از تلقیح با آگروباکتریوم که خود نیز به عنوان یک شوک عمل میکند فراوانی تراریختی افزایش میابد. تراریختی با فراوانی بالا در کلزا میتواند بوسیله بهینه سازی زمان سازگاری ریزنمونه قبل از تلقیح و همچنین زمان همکشتی با آگروباکتری بدست میآید. درگیاه کلزا زمان سازگاری به محیط کشت 72 ساعت و زمان هم کشتی 48 ساعت به طور فزایندهای کارایی ترارریختی را تا 25% افزایش میدهد. این سازگاری قبل از تلقیح با محیط کشت کالوسدهی، کارایی تراریختی را بویژه در گیاهان سخت پاسخ ده افزایش میدهد.
شرایط نوری نیز میتواند در تراریختی تاثیر گذارد. این میزان از 16 ساعت روشنایی در کلزا، پنبه و آفتابگردان تا نور ممتد برای خردل وحشی متفاوت است.
اگر قرار است تراریختی با آگروباکتریوم با فراوانی بالا و به صورت کارایی صورت پذیرد گاهی عوامل مفید قربانی میشوند، که در نتیجه آن مشکلات دیگری بروز مییابد. در کلزا برای حصول بازایی زیاد باید واکشتهای بیشتری انجام داد و احتمال افزایش تنوع سوماکلونی به علت افزایش طول زمان مدت کشت افزایش مییابد. همچنین بدلیل مزایای ریز نمونهی هیپوکوتیل در تراریختی کلزا از این نمونه برای تلقیح با آگروباکتریوم استفاده میشود که در نتیجه نکروزه شدن صورت میگیرد که برای حل این مشکل و غلبه بر نکروزهشدن سازگاری ریز نمونه لازم و بهینه سازی زمان هم کشتی با آگروباکتریوم نیاز است.کادوزا و همکاران کارایی تراریختی در کلزا را با بهینه سازی زمان سازگاری ریز نمونه ها و زمان هم کشتی با آگروباکتریوم افزایش دادهاند.
در گیاه کلزا احیای گیاهان تراریخت با غلبه بر غرق شدن و افزایش کارایی ریشهدهی گیاهان بهبود و کارایی ریشه دهی با دستکاری محیط کشت تا 100% افزایش یافت. برای غلبه بر غرق شدگی از افزایش 2 به 3 گرم در لیتری ژلرایت در محیط ریشهدهی و طویلشدن ساقه استفاده شد. با افزایش غلظت ژلرایت آب در دسترس ساقه کاهش یافته در نتیجه غرق شدگی ریز نمونه هم کاهش یافت. در گیاه کلزا ریشهدهی در محلول 1/2MS بسیار کاراتر از محلول MS کامل عمل میکند و کاهش غلظت ساکارز از 30 به 10 گرم در لیتر در محیط ریشه زایی بسیار کاراست. این محیط کشت باعث 100% ریشهدهی میشود در حالیکه در محیط MS کامل و 30 گرم در لیتر شکر در عوض تولید ریشه طویل شدن ساقه ها رخ میدهد.
در تراریختی خردل هندی اضافه کردن یاورهایی مثل نیترات نقره برای محیط کشت انتخابی برای حصول کارایی بالای تراریختی لازم است. نیترات نقره به عنوان ممانعت کننده اتیلن عمل کرده و باعث افزایش فراوانی بازایی مناسب گیاهان تراریخت میشود. (بویژه در گیاهان خانواده کلزا) بویژه هنگامی که کانامایسین به عنوان نشانگر قابل انتخاب استفاده میشود. در این گیاه همچنین واکشت هر هفتهای برای حصول حداکثر گیاهان تراریخت نیاز است. در خردل هندی شیشهای شدن ساقههای باززا شده گاه گاهی در کشت بافت مشاهده میشود که میتوان با کاهش همزمان سطوح سیتو کینین و نیترات نقره و افزایش میزان آگار از آن ممانعت کرد.
در آفتابگردان استفاده از تیمار ریز نمونه جنین با آنزیم MACERATING که نوعی پکتیناز است برای افزایش سطوح ELICITORهای گیاهی یا استفاده از آنزیمهای دیگری که تخریب کننده دیواره سلولی هستند سبب افزایش فعالیت ژن های VIR آگروباکتریوم میشود. در این گیاه استفاده از هر سیستم به عنوان ریزنمونه در یک پروتوکل تراریختی نشان میدهد که ساقه ها و گیاهان شیمر بدست میآید. درصد بافتهای شیمریک بستگی به وسعت محیطی دارد که بوسیله آگروباکتریوم در هنگام آلودگی پوشیده خواهد شد. همچنین تلاشهایی برای افزایش پتانسیل باززایی در منطقه هر سیستمی با بمباران با ژن IPT که ایزوپنتیل ترانسفراز را کد میکند صورت گرفته است. این آنزیم در بیو سنتز سیتوکینین در گیاهچهها درگیر است. با بیان موقت این ژن، افزایشی در تعداد ساقه در ازای هر ریز نمونه مشاهده شد که در این حالت میزان تراریختی از حداکثر 5.2% به 6% افزایش یافت.
تراریختی با واسطهی آگروباکتریوم در حبوبات
تراریختی با آگروباکتریوم در گیاهان خانواده حبوبات نیز همانند سایر خانوادههای گیاهی به وفور و مستقیما وابسته به پاسخ کشت بافت است. به همین خاطر برای تراریختی نیاز به کشتهای با قابلیت باززایی بالا و نیز به سلولهای مستعد برای دریافت ژنهای خارجی دارد.
در تراریختی این گیاهان معمولا از کشتهای مستقیم، جنینزایی سوماتیکی و استفاده از اندامهای رویشی و بافتی صورت میگیرد. استفاده از چندین نوع کشت بافت پایه در مراحل مختلف رشدی و برای تحریک فرآیندهای مختلف نموی بویژه برای لگومهای علوفهای متداول است. برخلاف گیاهان صنعتی که عمدتا تراریختی از دو ریزنمونهی هیپوکوتیل وکوتیلدون صورت میگرفت در این خانواده از منابع مختلف ریزنمونهای برای تولید گیاهان تراریخت استفاده میشود.
نخودگیاهی سرسخت به کشت بافت است و باززایی موثر آن تنها ممکن است با استفاده از ریزنمونههای بر پایهی گرههای کوتیلدونی و یا ریزنمونههای حاصل از انتهای ساقههای گیااهچههای جوان استفاده شود. روش موثر تراریختی نخود با حصول حداکثر گیاهان تراریخته هنگامی بدست آمد که از ریزنمونهی مریستم انتهایی با حذف جوانهی انتهایی و غلبه بر خواب جوانههای ساقه بدست آمد. در نخودفرنگی پس از جمع آوری بذور نارس از مزرعه، کوتیلدونهای نارس انها به عنوان ریزنمونه برای تراریختی استفاده شد.
استراتژیهایی که برای باززایی لگومهای علوفهای استفاده میشود شامل اندامزایی و جنینزایی با استفاده از منابع مختلف ریزنمونههای بافتی مثل استولون، جنینهای نارس، کشت سلولهای سوسپانسیون و پروتوپلاست است. به طور کل ارقام ممتاز لگومهای علوفهای بالای باززایی را از خود نشان نمیدهند. در شبدر از ریزنمونهی کوتیلدون برای تراریختی مستقل از ژنوتیپ، نیرومند و با قابلیت تکثیر بالا برای گونههای مختلف آن استفاده شد. در حالیکه در یونجه از ریزنمونه برگی از ژنوتیپهایی که قابلیت باززایی بالایی داشتند به عنوان ریزنمونه استفاده شد. در این گیاه عمدتا از واریتهی regen-SY که سرعت باززایی سریع و بالایی دارد استفاده میگردد. در سویا هدف گیری انتقال T-DNA به درون سلولهای با قابلیت باززایی بالا بویژه بافتهای مریستمی گرهی کوتیلدونی هدف بوده است. که به دنبال آن انتخاب برای تکثیر سلول تراریخته و شکلگیری ساقه صورت میگیرد. باززایی از طریق جنینهای سوماتیکی به عنوان یکی از روشهای کارا در مطالعهی تراریختی در گیاهان عنوان شده است. یک سیستم باززایی مستقیم به خاطر سرعت مورفوژنسیس بالا و عدم نیاز برای واکشتهای متوالی دارای مزایای زیادی است. در این حالت تولید پریموردیای ساقه فوقالعاده سریع و همزمان با آغاز تمایز سلولی است. چنین سیستم باززایی، سیستمی مطلوب برای دسترسی آسان آگروباکتریوم به سلولهای مریستمی است و عمدتا همین سلولهای سطحی هستند که در طی همکشتی برای تراریختی در معرض آگروباکتریوم قرار میگیرند. این سیستم در تولید گیاهان تراریخت در گیاه بادام زمینی به خوبی به کار گرفته شده است. حال آنکه در تراریختی سویا با ریزنمونههای کوتیلدونی نارس با القای مستقیم جنینهای سوماتیکی تراریخته از ریزنمونههای کشت شده بر روی محیط انتخابی بعد از همکشتی بدست آمد که در مرحلهی بعدی بوسیلهی بلوغ و باززایی جنینهای سوماتیکی منفرد به گیاه کامل دنبال شد. اگرچه این روش به عنوان روشی ساده ، سریع وبا قابلیت تولید و کاربردی برای طیفی از ارقام با بذور در گروههای با رسیدگی مختلف تهیه شده است اما کارایی تراریختی آن 1.7% است و نیاز به بهینه سازی بیشتری برای تولید یک سیستم با کارایی بالا دارد. بهینه سازی شرایطی مثل بهبود شرایط همکشتی، کشت بافت و انتخاب گیاهان تراریخته
عموما در تراریختی گیاهان با آگروباکتریوم از محیط کشت کالوس دهی بر پایهی یکی از محیطهای کشت پایه مثل MS, B5 و... استفاده میشود. در خانواده حبوبات نه تنها استفاده از محیطهای کشت مختلف در تراریختی گیاهان متفاوت رایج است بلکه گاهی در تراریختی یک گیاه نیز در مراحل مختلف رشدی از محیطهای کشت پایهی متفاوت و گاهی استفاده استفاده از یک محیط کشت پایه با تغییر در غلظت برخی نمکها توسط نمکهای کشتهای پایهی دیگر مشاهده میشود. در یونجه از ماددهی جامد کنندهی Bactoagar در محیط کشت پایهی B5 برای محیط کشت انتخابی (برای حذف آگروباکتریوم و سلولهای گیاهی غیر تراریخت )، محیط همکشتی، محیط تحریک و آغاز کالوس دهی، القا و توسعهی جنینهای سوماتیکی تراریخته استفاده میشود. در همین گیاه از مادهی جامد کنندهی phytablend بر پایهی محیط کشت MS برای نگهداری گیاهان غیرتراریخت (حاوی آنتی بیوتیک) در شرایط in vitro با جایگزینی غلظت ویتامینهای آن با محیط Nitsch-Nitsch، محیط رشد گیاه (فاقد عامل انتخابی برای سلولهای نوترکیب) و ریشهدهی به کار میرود. در سویا نیز از محیط کشت MS برای ساقهدهی و محیط کشت B5 برای ریشهدهی و همچنین برای جوانه زنی و همکشتی با آگروباکتریوم استفاده میشود.
در این خانواده از لحاظ طول زمان همکشتی نیز تفاوتهایی دیده میشود. زمان همکشتی از 7-8 روز برای یونجه تا 48 ساعت برای نخود متغیر بوده است.اما برخلاف زمان همکشتی که در گیاهان مختلف این خانواده مختلف است، میزان ODهای تقریبا مشابهی برای حصول حداکثر تراریختی نیاز بوده است( OD=0.6-0.8). زمان مایه کوبی با آگروباکتریوم نییز از 1-2 ثانیه برای نخود تا 45 دقیقه همراه با عمل shaking برای شبدر متفاوت است.
در تراریختی با آگروباکتریوم در گیاهان مختلف عمدتا از نژادهای مختلف آگروباکتریوم مثل AGL1, LBA4404 با ژن انتخابگر مقاومت به کانامایسین، KYRT1 با ژن اتنخابگر فسفینوتریسین و EHA101 با ژن انتخابگر هیگرومایسین استفاده میشود. اگرچه نوع نژاد آگروباکتریوم از اهمیت زیادی برخوردار است اما گاهی مهمتر از نوع ریزنمونه، نوع نژاد آگروباکتریوم است مثال بارز آن در گیاه نخود فرنگی و یونجه است. در یونجه نژاد LBA4404 بیشترین کارایی را دارد و نژادهای دیگر ممکن است باعث قهوهای شدن و کاهش کارایی تراریختی شوند.
به طور کلی در حبوبات حساسیت به نژاد آگروباکتریوم نسبت به خانوادههای دیگر کمتر است و عمدتا از نژادهای LBA4404(در سویا یونجه نخود)، EHA101(نخودفرنگی، سویا)، AGL1(نخودفرنگی، سویا)، C58 و KYRT1 استفاده میشود.
حذف آگروباکتریوم از محیط کشت عموما با یکی از آنتی بیوتیکهای سفوتاکسیم، کاربنسیلین، تیکارسیلین و تیمنتین صورت میگیرد. غلظت و کیفیت این آنتی بیوتیکها نقش بسیار مهمی در موفقیت تراریختی دارد. در صورتی که غلظت آنتی بیوتیک کم باشد یا طول دورهی هم کشتی یا تلقیح با آگروباکتریوم زیاد باشد در این حالت آلودگیها ناخواسته بویزه در مراحلی که آنتی بیوتیک از محیط انتخابی حذف میشود، صورت میگیرد و این امر باعث نیاز به واکشتهای متوالی را افزایش میدهد. عموما قبل از انتقال باکتری از محیط هم کشتی به محیط انتخابی، ریزنمونهها با آب دوبار استریل شسته شده و سپس به محیط انتخابی منتقل میشوند.