حسگر زیستی یا بیوسنسور نامِ گروهی از حسگرها است. این حسگرها به گونهای طراحی میشوند تا تنها با یک مادهٔ خاص واکنش نشان دهند. نتیجهٔ این واکنش به صورتِ پیامهایی در میآید که یک ریزپردازنده، میتواند آنها را تحلیل کند.
درطی سالهای اخیر حسگرهای زیستی پیشرفتهای زیادی در عرصههای گوناگون داشتهاند. طبق تعریف اتحادیه بین المللی شیمی کاربردی و محض (IUPAC) حسگر زیستی عبارت است از:
«ابزاری که با استفاده از واکنشهای بیوشیمیایی خاصی، به واسطه آنزیمهای ایزوله، بافتها یا سلولها، عناصر شیمیایی ماده مورد نظر را معمولا به صورت الکتریکی، اپتیکی، و یا گرمایی آشکارسازی میکنند.»
نخستین بار مفهوم حسگرهای زیستی توسط Dr. Leland C. Clark در اوایل سالهای ۱۹۶۰ با “enzyme electrode” برای اندازه گیری غلظت گلوکوز برای بیماران دیابتی توسط آنزیم گلوکوز اکسید معرفی شد.
امروزه نیز بیشترین کاربرد حسگرهای زیستی در زمینه اندازهگیری گلوکوز است. البته با پیشرفتهایی که در زمینه میکرو الکتریک و میکرو مکانیک رخ داده تمرکز زیادی بر روی سیستمهای MEMS (microelectrical & mechanical systems) و قرار دادن بیش از ۱۰۰۰ حسگر بر سانتیمتر مربع میباشد.
حسگرهای زیستی انواع مختلفی دارند اما مستقل از نوعشان همگی دارای سازو کاری مشترک اند. هر حسگر زیستی شامل دو بخش اصلی است: ۱/ عنصر تشخیص دهنده (recognition element) که برقراری پیوند شیمیایی با هدف را توسط ligand میسر میسازد، ۲/ انتقال دهنده (transducer) که وظیفه تبدیل سیگنالها را بر عهده دارد.
همانطور که در شکل مشخص شده حسگرهای زیستی به دو دسته مستقیم و غیر مستقیم تقسیم میشوند. در حسگرهای زیستی مستقیم هدف بدون هیچ واسطهای با لیگاند پیوند برقرار کرده و شناسایی میشود. اما در حسگر غیرمستقیم این کار توسط یک عنصر واسطه انجام میگیرد.
در انتخاب حسگر مناسب باید دقت داشت که سرعت و سادگی حسگرهای مستقیم نسبت به غیرمستقیم بیشتر بوده و هم چنین قابلیت استفاده در حالت غیر مستقیم را نیز دارد و می توان برای اندازه گیری تغییرات فیزیکی (خواص اپتیکی، الکتریکی و شیمیایی) از آن استفاده کرد.
حسگرهای زیستی به دو دسته اپتیکی و مکانیکی تقسیم میشوند که از انواع اپتیکی می توان به SPR(Surface Plasmon Resonator), LSPR, … اشاره کرد که به شکلهای فیبری (tip & taper) وجود داردند و مورد بحث ما هستند. از انواع مکانیکی نیز می توان از MEMS, quartz plasmon resonator یاد کرد، که در ابعاد نانو کاربردهای بسیار زیادی دارند.
این حسگرها از سه بخش تشکیل شدهاند.
فناوری حسگر زیستی در حقیقت نشان دهنده ترکیبی از علوم بیوشیمی، بیولوژی مولکولی، شیمی، فیزیک، الکترونیک و کامپیوتراست. یک حسگر زیستی در حقیقت شامل یک حسگر کوچک و ماده بیولوژیک تثبیت شده بر آن میباشد. از آنجا که حسگرهای زیستی ابزاری توانمند جهت شناسایی مولکولهای زیستی میباشند، امروزه از آنها در علوم مختلف پزشکی، صنایع شیمیایی، صنایع غذایی، مانیتورینگ محیط زیست، تولید محصولات دارویی، بهداشتی و غیره بهره میگیرند. در واقع این حسگرها ابزاری توانمند جهت شناسایی مولکولهای زیستی میباشند.
حواس بویایی و چشایی انسان که به شناسایی بوها و طعمهای مختلف میپردازد و یا سیستم ایمنی بدن که میلیونها نوع مولکول مختلف را شناسایی میکند، نمونههایی از حسگرهای زیستیی طبیعی میباشند. در حقیقت حسگرهای زیستی ابزارهای آنالیتیکی بشمار میروند که میتوانند با بهره گیری از هوشمندی مواد بیولوژیک، ترکیب یا ترکیباتی را شناسایی نموده، با آنها واکنش دهند. و بدین ترتیب یک پیام شیمیایی، نوری و یا الکتریکی ایجاد نمایند. بیشترین کاربرد حسگرهای زیستی در تشخیصهای پزشکی و علوم آزمایشگاهی است، در حال حاضر حسگرهای زیستیی گلوکز از موفق ترین حسگرهای زیستیی موجود در بازار بوده که برای اندازه گیری غلظت گلوکز خون بیماران دیابتی استفاده میشود. همانگونه که ذکر گردید، اساس کار یک حسگر زیستی تبدیل پاسخ بیولوژیکی به یک پیام است. حسگرهای زیستی مرکب از سه بخش ۱)دریافتگر زیستی یا بیورسپتور ۲) آشکارساز و ۳) مبدل میباشند.
دریافتگرهای زیستی که در حسگرهای زیستی مورد استفاده قرار میگیرند به شرح ذیل میباشند:
در این سیستمها اندازه گیری تغییرات فیزیکیوشیمیایی انجام شده در سطح بیورسپتور و تبدیل آن به انرژی قابل اندازه گیری توسط مبدل انجام میشود. همچنین هدایت سیگنالهای فرستاده شده از مبدل به پرداشگر، تقویت، آنالیز و در نهایت تبدیل آن به واحد غلظت توسط آشکار ساز انجام میگیرد. انواع متداول مبدلهای مورد استفاده در حسگر زیستیها شامل:
۱) الکتروشیمیایی ۲) نوری (تابناکی، جذب و تشدید پلاسمون سطح) ۳) حساس به تغییر جرم و ۴) حرارتی میباشند.
به عبارتی دیگر یک حسگر زیستی به طور کلی شامل یک سیستم بیولوژیکی تثبیت شده میباشد که در حضور آنالیت مورد اندازه گیری باعث تغییر خواص محیط اطراف میشود. وسیله اندازه گیری که به این تغییرات حساس است، سیگنالی متناسب با میزان و یا نوع تغییرات تولید مینماید که متعاقباً به سیگنالی قابل فهم برای دستگاههای الکترونیکی تبدیل میگردد. اختصاصیت و قدرت شناسایی یک آنالیت از میان دیگر آنالیتهای موجود در نمونه مورد آزمایش از ویژگیهای یک حسگر زیستی میباشد. قابلیت انتخاب یک حسگر زیستی توسط بخش پذیرنده و مبدل آن تعیین میشود. شکل زیر شمایی از یک حسگر زیستی را نشان میدهد.
بدین ترتیب مزایای حسگرهای زیستی بر سایر سامانههای اندازهگیری موجود را می توان در ۳ مورد زیر خلاصه نمود:
حسگرهای زیستی بر اساس نحوه شناسایی آنالیت به دو گروه عمده تقسیم میگردند:
همانطور که ذکر گردید حسگرهای زیستی سیستمهای اندازه گیری بسیار دقیق، حساس و اختصاصی میباشند و وجود بیورسپتورهای خاص علت ویژگیهای منحصر به فرد این سیستمهای اندازه گیری میباشد. در حقیقت اساس شناسایی وسنجش ترکیبات در این سیستمها، اتصال ویژه آنالیت مورد اندازه گیری به حسگر توسط بیورسپتورها میباشد. اهمیت این اجزا در عملکرد بسیار اختصاصی آنها نسبت به آنالیت خاصی است که بدین وسیله از مداخلهٔ مواد مزاحم که موجب عدم کارایی بسیاری از روشهای اندازه گیری است، جلوگیری میکند. جزء بیولوژیک ممکن است واکنش سوبسترا را کاتالیز کند(آنزیم) یا به طور انتخابی به سوبسترا متصل شود. آنزیمها یکی از متداولترین عناصر بیولوژیکی هستند که در این سیستمها مورد استفاده قرار میگیرند. عناصر بیولوژیکی عامل اصلی گزینش در زیستحسگر محسوب میشوند که عمدتا در پنج گروه تقسیم بندی میگردندکه به شرح زیر میباشد:
به منظور ساخت یک حسگر زیستی پایدار، باید جزء بیولوژیکی به طرز خاصی به مبدلها متصل گردد، چنین فرآیندی را تثبیت گویند. برای این منظور پنج روش به شرح زیر ارائه شدهاست:
مبدل، تغییر قابل مشاهده فیزیکی یا شیمیایی را به یک پیغام قابل اندازه گیری، که بزرگی آن متناسب با غلظت ماده یا گروهی از مواد مورد سنجش است، تبدیل مینماید، چنین عملی ازتلفیق دو فرایند متفاوت حاصل میشود؛ این وسیله ویژگی و حساسیت مواد بیولوژیکی را با قدرت محاسبه گری ریزپردازشگر ترکیب مینماید. بیشتر حسگر زیستیها از مبدلهای الکتروشیمیایی ساخته شدهاند. مبدلها را میتوان به انواع زیر تقسیم بندی نمود:
حسگر زیستی سیستمی با اندازه کوچک، حساسیت بالا وقابل حمل بوده که میتواند آنالیت مورد نظررا درغلظتهای بسیار کم در نمونههای بیولوژیک اندازه گیری کند. دو عامل در طراحی یک حسگر زیستی مناسب نقش ایفا میکند:
استفاده از حسگرهای زیستی به دلیل دقت و حساسیت روشو همچنین در مواردی به دلیل عدم نیاز به وسایل پیشرفته و صرف زمان و هزینه زیاد برای تشخیص آنالیتها در مراکز کوچک و در مراکز با امکانات کم و حتی در منزل نیز کاربرد دارد. این روشها میتوانند در شناخت مکانیسم برخی بیماریها و اختلالات، در امر تشخیص و درمان بیماریها و عوارض آنها و شناسایی علل و زمینههای به وجود آورنده آنها و نیز در سایر علوم مرتبط نظیر داروسازی، سامانههای پیشرفته دارورسانی و شناسایی داروهای جدید و ارزیابی فعالیت بیولوژیک آنها فعالیّت نماید.
کاربردهای مختلفی برای حسگرهای زیستی در پزشکی و بالینی متصور است که در ذیل اشاره میشود:
حسگر تشدید پلاسمون سطح (SPR)مناسبترین ابزار برای تحلیل برهمکنشهای انواع مختلفی از مولکولهاست. ساده ترین و متداول ترین این برهمکنشها، برهمکنش پادتن-پادگن است.
این سامانهها بر اساس آشکارسازی مدولاسیون مکانی فاز (SMPD) است. در این سیستم نور تکفام موازی به منظور برانگیختن SPR استفاده میشود و فاز نور بازتابی به صورت مکانی مدوله شده تا یک طرح تداخلی ایجاد کند. روابط پرتوهای تداخلی عبارت اند از:
که φ اختلاف فاز بین پرتوها، I شدت پرتوها، و f فرکانس فضایی خطوط تداخلی است.
نمونههای تجاری امروزی این نوع حسگرها بر اساس شدت آشکارسازی نور کار میکنند که بسیار مکانیزم سادهای دارد، اما خطاهای موجود در منبع نوری، آشکار ساز نور و تقویت کننده موجب کاهش دقت حسگر شده و بیشتر از چیزی در حدود 10^-6 (RIU) نخواهد بود. به منظور افزایش دقت حسگر به جای اندازه گیری شدت، تغییرات فازی را اندازه گیری میکنند. همچنین برانگیختن حسگر باعث افزایش سرعت تغییر شدت و فاز میگردد.(دقت: 10^-4 (RIU))
1. لیزر He-Ne، 632.8nm ۲. دریچه ۱۰ میکرومتری(واقع در فاصله کانونی لنزها)، آلمینیومی ۳. بسط دهندهٔ پرتو ۴. صفحه موج ½ ۵. دیافراگم مثلثی ۶. منشور متساوی الاضلاع کریشمان (شیشه ZF5، ضریب شکست 1.740) ۷. تراشه حسگر ۸. سلول جریان ۹. منشور ولاتسون (زاویه جدایی.۳ درجه) ۱۰. منشور قطبنده ۱۱. لنز تصویرساز ۱۲. دوربین CCD متصل به رایانه ۱۳. رایانه
اساس کار حسگرهای اپتیکی بر پایه تغییر ضریب شکست نور در مرز منشور(فیبر) که در تماس با لیگاند است میباشد. به منظور افزایش جذب انرژی نور و دقت بیشتر یک لایه فلز (معمولا طلا) بر روی سطح منشور (فیبر) استفاده میکنند. در شکل زیر میزان تغییرات ضریب شکست نسبت به ضخامت طلا و میزان تغییر فاز در پرتوی خروجی، بررسی کردهاست.
در حسگر فیبری به جای استفاده از منشور از فیبر استفاده میشود. مزیت این نوع حسگر اندازه کوچک آن است. عملکرد فیبر نیز به همان شکل تغییر در ضریب شکست و فاز پرتوی بازگشتی است. نمونه تیپر در شکل زیر مشخص شدهاند:
در این شکل فیبر از قسمت نازک تر در تماس محلول مورد بررسی قرار گرفته، نور عبوری از فیبر (که دائما در حال بازتاب داخلی در فیبر است) در اثر وجود ویروس مورد نظر در محلول و قرار گرفتن بر روی لیگاند، دچار تغییر ضریب شکست شده و پرتو خروجی تغییر فاز نشان میدهد. با اندازه گیری شیفت در طول موج نور خروجی، به میزان غلظت ویروس و یا وجود یا عدم وجود ویروس پی میبریم. همچنین در قسمت زیرین فیبر از یک کره استفاده شده که باعث رفت و برگشت بیشتر نور و در نتیجه تقویت پرت میگردد.
در این شکل نمونه حسگر تیپ نشان داده شده که نور خروجی پس از عبور از یک عدسی شیئی به آشکار ساز میرسد.
برای ساختن تیپ فیبر را به مدت حدودا ۴۵ دقیقه در 1400ml اسید HF %48 به همراه 800 ml روغن قرار داده و سپس توسط NaOH اسید را خنثی و تیپ را میشویند. هرچه تیپ متقارن تر باشد پرتوی خروجی از آن دارای شکل متقارن تری است و در اندازه گیری دقت بیشتری به دست میدهد.
در این روش با مقایسه طیف DNA با طیف ناشی از DNA دارای نقص در ترتیب که منجر به ایجاد سرطان میشود، از بدو تولد میتوان از ابتلا به سرطان و یا سایر بیماریهای ژنتیکی اطلاع یافت.
در این روش مخصوصا با تلفیقی از MEMSاز کپسولهایی استفاده میشود که با کاشت در بدن میتوانند اطلاعات مربوط به بیمار را به طور لحظهای به رایانه شخصی وی ارسال کنند.